هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از سیف فرغانی، بیانگر اشتیاق شاعر برای رسیدن به معشوق (که می‌تواند معشوق زمینی یا خداوند باشد) است. شاعر از دوری معشوق می‌نالد و از او مدد می‌خواهد تا به وصال برسد. او از فراق و درد هجران می‌گوید و وعده‌های معشوق را یادآور می‌شود. شاعر همچنین از بی‌اعتنایی دیگران به عشق حقیقی شکایت دارد و خود را در راه عشق فداکار می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه‌ای است که درک آن به بلوغ فکری و شناخت ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق، وصال، و عشق الهی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۷۷

ای سعادت مددی کن که بدان یار رسم
لطف کن تا من دل داده به دلدار رسم

او ز من بنده به این دیدهٔ خون‌بار رسد
من از آن دوست به یاقوت شکربار رسم

عندلیبم ز چمن دور زبانم بسته است
آن زمان در سخن آیم که به گلزار رسم

تا بدان دوست رسم بگذرم از هر چه جز اوست
بزنم بر سپه آنگه به سپهدار رسم

نخوهم ملک دو عالم چو ببینم رویش
جنتم یاد نیاید چو به دیدار رسم

کس بدان یار به رفتن نتوانست رسید
برسانیدن آن یار بدان یار رسم

گرچه نارفته بدان دوست نخواهی پیوست
تا نگویی که بدان دوست به رفتار رسم

دوست پیغام فرستاد که در فرقت من
صبر کن گرچه به سالی به تو یک‌بار رسم

گفتمش کی بود آن بار؟ معین کن! گفت:
من گلم وقت بهاران به سر خار رسم

نعمت عشق مرا کز دگران کردم منع
گر کنی شکر چو مردان به تو بسیار رسم

تو چو بیماری و، چون صحت راحت‌افزای
رنج زایل کنم آنگه که به بیمار رسم

از در باغ خودم میوه ده ای دوست که من
نه چنان دست درازم که به دیوار رسم

از درت گرچه گدایان به درم واگردند
چه شود گر من درویش به دینار رسم

من به رنگین سخنان از تو نیابم بویی
ور چه در گفتن طامات به «عطار» رسم

سیف فرغانی در کار تویی مانع من
پایم از دست بهل تا به سر کار رسم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.