هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر به جستجوی معشوقی میپردازد که گاه پنهان و گاه آشکار است. او در هر مویی نشانهای از معشوق میجوید و با وجود دوری، دلش همواره به سوی او میتپد. شاعر حتی در پای معشوق، سر زلفش را میجوید و با وجود روشنی روز، همچون شمعی در شب به دنبال اوست. او همه چیز را رها کرده و تنها به دنبال وصال معشوق است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در شعر وجود دارد که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۸۲
ای گشته نهان از من پیدات همی جویم
جای تو نمیدانم هرجات همی جویم
بر من چو شوی پیدا من در تو شوم پنهان
از من چو شوی پنهان پیدات همی جویم
اندر سر هر مویی از تو طلبم رویی
هر چند نیم زیبا زیبات همی جویم
چون تو به دلی نزدیک از چه ز تو من دورم
هر جا که رود این دل آنجات همی جویم
ز آن پای تو میبوسم کانجاست سر زلفت
یعنی سر زلفت را در پات همی جویم
هر چند تو پیدایی چون روز مرا در دل
من شمع به دست دل شبهات همی جویم
با دنیی و با عقبی وصل تو نیابد سیف
دل از همه برکندم یکتات همی جویم
جای تو نمیدانم هرجات همی جویم
بر من چو شوی پیدا من در تو شوم پنهان
از من چو شوی پنهان پیدات همی جویم
اندر سر هر مویی از تو طلبم رویی
هر چند نیم زیبا زیبات همی جویم
چون تو به دلی نزدیک از چه ز تو من دورم
هر جا که رود این دل آنجات همی جویم
ز آن پای تو میبوسم کانجاست سر زلفت
یعنی سر زلفت را در پات همی جویم
هر چند تو پیدایی چون روز مرا در دل
من شمع به دست دل شبهات همی جویم
با دنیی و با عقبی وصل تو نیابد سیف
دل از همه برکندم یکتات همی جویم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.