هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه، ستایشی از معشوق است که با توصیف زیبایی‌های ظاهری و اخلاقی او همراه است. شاعر از زبان عاشقی سخن می‌گوید که معشوق را به داشتن دهانی شیرین، رخساری دل‌انگیز و قدی مانند سرو ستوده و از عشق و محبت به او سخن می‌گوید. همچنین، شاعر از معشوق می‌خواهد که به عشق او توجه کند و با بوسه‌ای جان او را نجات دهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن مناسب نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۱

از آن شکر که تو در پستهٔ دهان داری
سزد که راتبهٔ جان من روان داری

به بوسه تربیتم کن که من برین درگه
نه آن سگم که تو تیمار من به نان داری

نظر در آینه کن تا تو را شود روشن
چو دیگران که چه رخسار دلستان داری

اگر کسی ندهد دل به چون تو دلداری
تو خویشتن بستانی که دست آن داری

جماعتی که در اوصاف تو همی گویند
که قد سرو و رخ همچو گلستان داری،

نظر در آن گل رو می‌کنند، بی‌خبرند
ز غنچه‌ها که بر اطراف بوستان داری

پیام داد به من عاشقی که ای مسکین
که همچو من به سخن رسم عاشقان داری،

به روی گل دگران خرمند چون بلبل
تو از محبت او تا به کی فغان داری؟

چو عاشقان همه احوال خویش عرض کنند
تو نیز قصهٔ خود بازگو، زبان داری!

به بوسه‌ای چو رسیدی از آن دهان زنهار
ممیر کز لب لعلش غذای جان داری

چو دوست گفت سخن، گفت سیف فرغانی
حدیث یا شکر است آن که در دهان داری
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.