هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزلی از سعدی است که در آن شاعر از عشق و دل‌باختگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از جذابیت‌ها و کرشمه‌های معشوق که دل و جانش را می‌رباید، درد و درمانی که او ایجاد می‌کند، و بازی‌های دل‌ربایی معشوق با دل عاشقان می‌سراید. همچنین، شاعر از تأثیرات سحرآمیز نگاه و رفتار معشوق بر دل خود و دیوانگی عشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند دیوانگی عشق و بازی‌های دل‌ربایی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۰۴

جانا به یک کرشمه دل و جان همی بری
دردم همی فزایی و درمان همی‌بری

روی چو ماه خویش و دل و جان عاشقان
دشوار می‌نمایی و آسان همی بری

اندر حریم سینهٔ مردم به قصد دل
دزدیده می‌درآیی و پنهان همی بری

گه قصد جان به نرگس جادو همی کنی
گه گوی دل به زلف چو چوگان همی بری

چون آب و آتشند در و لعل در سخن
تو آب هر دو ز آن لب و دندان همی‌بری

خوبان پیاده‌اند و ازیشان برین بساط
شاهی برخ تو هر ندبی ز آن همی بری

با چشم و غمزهٔ تو دلم دوش میل داشت
گفتا مرا به دیدن ایشان همی بری؟

عقلم به طعنه گفت که هرگز کس این کند؟
دیوانه را بدیدن مستان همی بری!

دل جان به تحفه پیش تو می‌برد سیف گفت
خرما به بصره زیره به کرمان همی بری!
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.