هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر عشق عمیق شاعر به معشوق است که با توصیف زیبایی‌ها و رنج‌های عشق همراه شده است. شاعر از دوری معشوق شکایت می‌کند و امید به وصال دارد، اما ناامیدی را نیز دشوار می‌داند. او خود را در برابر معشوق خاکستر و بی‌ارزش می‌بیند و از عشق بی‌پایان خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۳

ای ز آفتاب رویت مه برده شرمساری
پیداست بر رخ تو آثار بختیاری

اندر بیان نگنجد وندر زبان نیاید
از عشق آنچه دارم و از حسن آنچه داری

ای نوش داروی جان اندر لبت نهفته
با مرهمی چنینم چون خسته می‌گذاری

افغان و زاری من از حد گذشت بی تو
گر چه بکرد بلبل بی گل فغان و زاری

امیدوار وصلم از خود مبر امیدم
صعب است ناامیدی بعد از امیدواری

چون خاک اگر عزیزی بنشست بر در تو
هر جا که رفت از آن پس چون زر ندید خواری

من با چنین ارادت در تو رسم به شرطی
کز بنده سعی باشد وز همت تو یاری

شیرین از آنی ای جان کز تلخی غم خود
فرهادوار هر دم سوزی ز من برآری

ای خوب‌تر ز لیلی هرگز مده چو مجنون
دیوانهٔ دلم را زین بند رستگاری

گل را نمی‌توانم کردن به دوست نسبت
ای گل به پیش جانان در پیش گل چو خاری

هر جا که سیف باشد بستان اوست رویش
«چون است حال بستان ای باد نوبهاری»
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.