هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، ستایشی از معشوق است که به عنوان جان جهان و منبع زیبایی و نور توصیف شده است. شاعر عشق و وصال معشوق را حیات ابدی و لذتی باقی می‌داند و خود را در برابر او فقیر و نیازمند می‌بیند. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم بلندپروازی، بخشش و عشق بی‌چشم‌داشت دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و انتزاعی نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۰۷

ای که تو جان جهانی و جهان جانی
گر به جان و به جهانت بخرند ارزانی

عشق تو مژده‌ور جان به حیات ابدی
وصل تو لذت باقی ز جهان فانی

خوب رویان جهان کسب جمال از تو کنند
آفتاب ار نبود مه نشود نورانی

ز آسمان گر به زمین درنگری چون خورشید
غیر مه هیچ نباشد که بدو می‌مانی

ماه در معرض روی تو برآید چه عجب
شب روان را چو عسس سخت بود پیشانی

ظاهر آن است که در باغ جمال کس نیست
خوب تر زین گل حسنی که تواش بستانی

از سلاطین جهان همت من دارد عار
گر تو یک روز گدای در خویشم خوانی

شرمسار است توانگر ز زرافشانی خود
چون گدای تو کند دست به جان افشانی

از چنین داد و ستد سود چه باشد چو به من
ندهی بوسه، وگر من بدهم نستانی

خستهٔ تیغ غمت را به بلا بیم مکن
کشته را چند به شمشیر همی ترسانی

سیف فرغانی از عشق بپرهیز و منه
پا در آن کار که بیرون شد از آن نتوانی
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.