هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به موضوعات عشق، معنا، دانش، و سفر روحانی می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند قربت معشوق، نور امانت، و حیات جاودانه سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که شناخت حقیقی نیازمند گذر از ظاهر به باطن است. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم عرفانی مانند حلاج و خضر دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیازمند بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن فارسی دارد. همچنین، برخی اشارات عرفانی مانند «انا الحق» ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۸

کیست درین دور پیر اهل معانی
آن که به هم جمع کرد عشق و جوانی

قربت معشوق از اهل عشق توان یافت
راه بود بی شک از صور به معانی

گر تو چو شاهان برین بساط نشینی
نیست تو را خانه در حدود مکانی

در نفسی هر چه آن تست ببازی
در ندبی ملک هر دو کون نمانی

نور امانت ز تو چنان بدرخشد
کآتش برق از خلال ابر دخانی

خضر شوی در بقا و دانش و آنگاه
آب در اجزای تو کند حیوانی

علم تو آنجا رسد بدو که چو حلاج
گویی انا الحق و نام خویش ندانی

همچو عروسان به چشم سر تو پیدا
رو بنمایند رازهای نهانی

جسم تو ز آن سان سبک شود که تو گویی
برد بدن از جوار روح گرانی

فاتحهٔ این حدیث دارد یک رنگ
ست جهت را بنور سبع مثانی

هر که مرو را شناخت نیز نپرداخت
از عمل جان به علمهای زبانی

گر خورد آب حیوة زنده نگردد
دل که ندارد بدو تعلق جانی

من نرسیدم بدین مقام که گفتم
گر برسی تو سلام من برسانی
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.