هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که بر اهمیت عشق و رهایی از غم‌های دنیوی تأکید دارد. شاعر بیان می‌کند که زندگی واقعی در گرو عشق است و محبت الهی می‌تواند روح را سبک و زنده کند. همچنین، اشاره می‌کند که عشق حقیقی مانند آتش، حیات بخش است و انسان باید از تعلقات مادی دوری کند تا به وصال معشوق حقیقی برسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده در این شعر ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل پیام‌های عرفانی و فلسفی متن نیاز به تجربه و شناخت بیشتری از ادبیات عرفانی دارد.

شمارهٔ ۱۶

کم خور غم تنی که حیاتش به جان بود
چیزی طلب که زندگی جان به آن بود

هیچش ز تخم عشق معطل روا مدار
تا در زمین جسم تو آب روان بود

آن کس رسد به دولت وصلی که مرورا
روح سبک ز بار محبت گران بود

چون استخوان مرده نیاید به هیچ کار
عشقی که زنده‌ای چو تواش در میان بود

معشوق روح بخش به اول قدم چو مرگ
از هفت عضو هستی تو جان ستان بود

آخر به عشق زنده کند مر تو را که اوست،
کب حیوة از آتش عشقش روان بود

از تو چه نقشهاست در آیینهٔ مثال
دیدند و گر تو نیز ببینی چنان بود

این حرف خوانده‌ای تو که بر دفتر وجود
لفظی‌ست صورت تو که معنیش جان بود

با نور چشم فهم تو پنهان لطیفه ای‌ست
جان تو آیتی‌ست که تفسیرش آن بود

ای دل ازین حدیث زبان در کشیده به
خود شرح این حدیث چه کار زبان بود؟

خود را مکن میان دل و خلق ترجمان
تا سر میان عشق و دلت ترجمان بود
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.