هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، زیبایی معشوق و عشق دیوانه‌وار شاعر به او را توصیف می‌کند. شاعر معشوق را قبله‌گاه خود می‌داند و از زاهد و دنیای مادی دوری می‌گزیند. او عشق را بالاتر از همه چیز قرار داده و از درد هجران و شوق وصال می‌نالد. در نهایت، شعر به ستایش شاه ناصرالدین می‌پردازد که به نظر شاعر، تقدیر جهان در دست اوست.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۴

چشم تماشای خلق در رخ زیبای اوست
هر که نظر می‌کنی محو تماشای اوست

عاشق دیوانه را کار بدین قبله نیست
قبلهٔ مجنون عشق خیمهٔ لیلای اوست

مسلهٔ زاهدش هیچ نیاید به کار
آن که لب شاهدش مساله فرمای اوست

آن بت طناز را خلوت دل منزل است
خواجه به دیر و حرم بیهده جویای اوست

هر که به سوداگری رفت به بازار عشق
مایهٔ سود جهان در سر سودای اوست

حلقهٔ دیوانگان سلسله را طالبند
تا سر زنجیرشان زلف چلیپای اوست

روز جزا گر دهند اجر شب هجر را
روضهٔ رضوان همین جای من و جای اوست

شادی امروز دل از غم رویش رسید
دیدهٔ امید من در ره فردای اوست

روز مرا تیره ساخت ماه فروزنده‌ای
که آینهٔ آفتاب روی دل آرای اوست

کرده مرا تلخ‌کام شاهد شیرین لبی
کاین همه جوش مگس بر سر حلوای اوست

علت هر حسرتی عشق غم‌افزای من
باعث هر عشرتی حسن طرب‌زای اوست

در طلب وصل او طبع غزل‌خوان من
تشنه لب خون من لعل شکرخای اوست

دامن آن ترک را سخت فروغی بگیر
زان که مرا دادها بر در دارای اوست

ناصردین شاه یل مفخر شمس و زحل
آن که ز روز ازل رای فلک رای اوست
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.