هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد عشق و نبودن یار و همدل می‌نالد. او از تنهایی، ناامیدی و بی‌خبری از یار سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ چیز به زیبایی و ارزش عشق و تمنای یار نیست. همچنین، شاعر از صبر و حوصله‌ای که از دست داده و نبود نشانی از دل گمشده‌اش شکوه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۳

خوش‌تر از دانهٔ اشکم گهری پیدا نیست
حیف و صد حیف که اهل نظری پیدا نیست

کسی از سر دل جام خبردار نشد
بی‌خبر باش که صاحب خبری پیدا نیست

می‌فروش ار بزند نوبت شاهی شاید
که به غیر از در می‌خانه دری پیدا نیست

سینه‌ام چاک شد و ضارب خنجر پنهان
پرده‌ام پاره شد و پرده‌دری پیدا نیست

جر تمنای تو در هیچ دلی مخفی نی
غیر سودای تو در هیچ سری پیدا نیست

آن قدر در خم گیسوی تو دل پنهان است
کز دل گمشدهٔ ما اثری پیدا نیست

تا خط سبز تو از طرف بناگوش دمید
از پی شام سیاهم سحری پیدا نیست

صبر من با لب شیرین تو ز اندازه گذشت
تنگ شد حوصله تنگ شکری پیدا نیست

بر سر کوی تو از حال دل آگاه نیم
در چمن طایر بی بال و پری پیدا نیست

عجبی نیست که سر خیل نظر بازانم
کز تو در خیل بتان خوب‌تری پیدا نیست

مگر آه تو فروغی ره افلاک گرفت
که امشب از برج سعادت قمری پیدا نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.