۳۵۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۰

دلا باز آشفته کاری مکن
چو دیوانگان بیقراری مکن

گرت نیست دردی، غنیمت شمار
ورت هست فریاد و زاری مکن

چو کارت ز عشقست و بارت ز عشق
شکایت ز بی کار و باری مکن

نگارا نگارا جدائی ز ما
خدا را اگر دوست داری مکن

اگر چشم سرمست اودیده‌ای
دگر دعوی هوشیاری مکن

ز جور و جفا هرچه ممکن بود
بکن ترک پیمان و یاری مکن

عبید ار سر عشق داری بیا
در این راه جز جانسپاری مکن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.