هوش مصنوعی:
این شعر در مدح و ستایش پادشاهی به نام شیخ ابواسحاق است که به عنوان جهانگشا و کامران توصیف شده است. شاعر از عدالت، قدرت و حمایت او از مردم سخن میگوید و آرزوی بقای عمر و اقبال جاودان برای او دارد. همچنین، به نقش پادشاه در پیروزی بر دشمنان و حفظ امنیت کشور اشاره میکند.
رده سنی:
15+
محتوا شامل مفاهیم پیچیدهای مانند مدح پادشاه، عدالت و قدرت است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک و تاریخ دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات قدیمی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - در ستایش شاه شیخ ابواسحاق
همیشه تا سپر مهر زرفشان باشد
غلام سایهٔ چتر خدایگان باشد
جهانگشای جوانبخت شیخ ابواسحاق
که پادشاه جهانست تا جهان باشد
سزد که سر به فلک در نیاورد ز علو
کسی که بندهٔ این شاه کامران باشد
خدایگانا گردون پیر میخواهد
که در حمایت آن دولت جوان باشد
کمینه بندهای از چاکران این درگاه
هزار چون جم و دارا و اردوان باشد
ز بهر سائل و زایر خجسته خامهٔ تو
گره گشای در گنج شایگان باشد
براق سیر سمند جهان بورت را
ظفر ملازم و اقبال همعنان باشد
گه نبرد ز دشمن کشان به لشگرگاه
کسی که پشت نماید مگر گمان باشد
به زخم گرز گران خورد کن سر اعدا
چنانکه عادت شاهان خردهدان باشد
چو زلف و چشم بتان هرکه فتنه انگیزد
ز عدل شاه پریشان و ناتوان باشد
به روز رزم ببین پهلوانی خسرو
که پادشاه کم افتد که پهلوان باشد
فدای خاک در کبریات خواهد بود
عبید را نه یکی گر هزار جان باشد
بقای عمر تو بادا که خوشتر از همه چیز
بقای سرمد و اقبال جاودان باشد
غلام سایهٔ چتر خدایگان باشد
جهانگشای جوانبخت شیخ ابواسحاق
که پادشاه جهانست تا جهان باشد
سزد که سر به فلک در نیاورد ز علو
کسی که بندهٔ این شاه کامران باشد
خدایگانا گردون پیر میخواهد
که در حمایت آن دولت جوان باشد
کمینه بندهای از چاکران این درگاه
هزار چون جم و دارا و اردوان باشد
ز بهر سائل و زایر خجسته خامهٔ تو
گره گشای در گنج شایگان باشد
براق سیر سمند جهان بورت را
ظفر ملازم و اقبال همعنان باشد
گه نبرد ز دشمن کشان به لشگرگاه
کسی که پشت نماید مگر گمان باشد
به زخم گرز گران خورد کن سر اعدا
چنانکه عادت شاهان خردهدان باشد
چو زلف و چشم بتان هرکه فتنه انگیزد
ز عدل شاه پریشان و ناتوان باشد
به روز رزم ببین پهلوانی خسرو
که پادشاه کم افتد که پهلوان باشد
فدای خاک در کبریات خواهد بود
عبید را نه یکی گر هزار جان باشد
بقای عمر تو بادا که خوشتر از همه چیز
بقای سرمد و اقبال جاودان باشد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - در مدح خواجه رکنالدین عمیدالملک
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰ - ایضا در مدح همو
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.