هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از ناامیدیهای خود در زندگی میگوید و بیان میکند که هیچ فرد سخاوتمندی برای کمک به او پیدا نشده است. او به امید رسیدن به مقصود خود به سلطان روی آورده، اما دری از سوی شاه یا وزیر به رویش گشوده نشده است. در نهایت، شاعر به رحمت الهی امید بسته و معتقد است که اگر یک در بسته شود، هزار در دیگر گشوده خواهد شد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و ممکن است نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد. همچنین، برخی از واژهها و اصطلاحات قدیمی ممکن است برای مخاطبان جوان نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۷ - در یاس از خلق و توکل به خدا
نماند هیچ کریمی که پای خاطر من
ز بند حادثهٔ روزگار بگشاید
خیال بود مرا کان غرض که مقصود است
حصول آن غرض از شهریار بگشاید
بدان هوس بر سلطان کامران رفتم
که از عطای ویم کار و بار بگشاید
ز پیش شاه و وزیرم دری گشاده نشد
مگر ز غیب دری کدر کار بگشاید
عبید حاجت از آن درطلب که رحمت او
اگر ببندد یک در هزار بگشاید
ز بند حادثهٔ روزگار بگشاید
خیال بود مرا کان غرض که مقصود است
حصول آن غرض از شهریار بگشاید
بدان هوس بر سلطان کامران رفتم
که از عطای ویم کار و بار بگشاید
ز پیش شاه و وزیرم دری گشاده نشد
مگر ز غیب دری کدر کار بگشاید
عبید حاجت از آن درطلب که رحمت او
اگر ببندد یک در هزار بگشاید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶ - ایضا در مدح همو
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸ - در کنایه به کسی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.