هوش مصنوعی: این متن یک شعر ستایش‌آمیز و مدحی است که در وصف پادشاهی به نام ابواسحاق سروده شده است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های ادبی، قدرت، عدالت، و کرم پادشاه را توصیف می‌کند و برای او آرزوی موفقیت و بقای سلطنت می‌نماید. در بخشی از شعر، حکایتی درباره ریش سفیدان و ریش سیاهان نقل می‌شود که به ظلم و محرومیت اشاره دارد و شاعر خود را به عنوان فردی مظلوم و محروم از انعام شاه معرفی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق ادبی و فلسفی است و استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات قدیمی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ظلم و محرومیت نیاز به درک بالاتری از زندگی و اجتماع دارند.

شمارهٔ ۱ - در مدح شاه شیخ ابواسحاق و شرح احوال خود و تضمین قطعه‌ای از ظهیر فاریابی

تا فلک را میسر است مدار
تا زمین را مقرر است قرار

تا کند آفتاب زر پاشی
تا کند نوبهار نقاشی

تا بود در میانهٔ پرگار
گردش هفت کوکب سیار

تا بود کاینات را بنیاد
تا بود خاک و آب و آتش و باد

جم ثانی جمال دنیی و دین
خسرو تاج بخش تخت نشین

پادشاه جهان علی‌الاطلاق
سایهٔ لطف حق ابواسحاق

در جهان شاد و کامران بادا
حکم او چون قضا روان بادا

زحلش کمترینه دربانی
مشتری داعی ثناخوانی

از سپاهش پیاده ای بهرام
آن که ترک سپهر دارد نام

پرتو روی ساقیش خورشید
کفش گردان مطربش ناهید

تیر شاگرد منشیان درش
سر نهاده بر آستان درش

چنبر ماه نعل یکرانش
کرهٔ چرخ گوی میدانش

خطبه و سکه عالی از نامش
بر جهانی ز فیض انعامش

رای اعلاش عدل ورزیده
کرمش هرچه دیده بخشیده

تا ابد پادشاه هفت اقلیم
درگه او پناه هفت اقلیم

دولتش در زمان تیغ و قلم
بازویش قهرمان ظلم و ستم

بنده کز بندگان آن درگاه
کمترین چاکریست دولتخواه

داشت اندر دماغ سودائی
که گرش فرصتی بود جائی

شمه‌ای شرح حال عرضه کند
صورت اختلال عرضه کند

دید ناگه ظهیر را در خواب
گفت حالی بکن به شعر شتاب

من از این پیش بیتکی سه چهار
گفته‌ام زانچه هست لایق کار

نسخهٔ آن برون کن از دیوان
وقت فرصت به عزم عرض رسان

بنده بر وفق رای مولانا
میکند بیتهای او انها

«عالمی برفراز منبر گفت
که چو پیدا شود سرای نهفت

ریشهای سفید را ز گناه
بخشد ایزد بریشهای سیاه

باز ریش سیاه روز امید
باشد اندر پناه ریش سفید

مردکی سرخ ریش حاضر بود
چنک در ریش زد چو این بشنود

گفت ما خود در این شمار نه‌ایم
در دو گیتی به هیچ کار نه‌ایم

بنده آن سرخ ریش مظلوم است
که ز انعام شاه محروم است

ملک او تا به حشر باقی باد
مهر و ماهش ندیم و ساقی باد»
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:شمارهٔ ۲ - مثنوی در وصف ایوان شاه شیخ ابواسحاق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.