هوش مصنوعی: در این شعر، حافظ از تغییر احوالات جامعه و افراد در زمان پادشاهی جرم‌پوش سخن می‌گوید. او به تغییر رفتار صوفی، مفتی و دیگران اشاره می‌کند و از پیر می‌فروش درباره این تغییرات سوال می‌کند. پیر پاسخ می‌دهد که این سخنان قابل بیان نیستند و بهتر است سکوت کرد و از زندگی لذت برد. حافظ همچنین به عشق، جوانی و بهار اشاره می‌کند و از پادشاه می‌خواهد که جرم او را ببخشد. در پایان، او از پادشاه به عنوان شخصیتی بی‌نظیر یاد می‌کند و آرزو می‌کند که بخت جوانی او همیشه همراهش باشد.
رده سنی: 16+ این شعر شامل مفاهیم عمیق عرفانی، اجتماعی و اخلاقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات و استعارات موجود در شعر نیاز به تجربه و دانش بیشتری برای فهم کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۲۸۵

در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش
حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش

صوفی ز کنج صومعه با پای خم نشست
تا دید محتسب که سبو می‌کشد به دوش

احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش

گفتا نه گفتنیست سخن گر چه محرمی
درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش

ساقی بهار می‌رسد و وجه می نماند
فکری بکن که خون دل آمد ز غم به جوش

عشق است و مفلسی و جوانی و نوبهار
عذرم پذیر و جرم به ذیل کرم بپوش

تا چند همچو شمع زبان آوری کنی
پروانه ی مراد رسید ای محب خموش

ای پادشاه صورت و معنی که مثل تو
نادیده هیچ دیده و نشنیده هیچ گوش

چندان بمان که خرقه ی ازرق کند قبول
بخت جوانت از فلک پیر ژنده پوش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.