۳۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۰ - جلوس شه غیاث الدین و دنیا تغلق غازی فراز تخت سلطانی چو افریدون و اسکندر

مبارک روز شنبه گاه پیشین
گه هنگامی است با انوار بیش این

جهان از چشمه خود روی شسته
که و مه سبحه و سجاده جسته

مؤذن قامت خود بر کشیده
جماعت صف به مسجد بر کشیده

ممالک گیر سلطان جهان بخت
در آن ساعت برآمد بر سر تخت

سریر آراست ماه و آفتابش
غیاث دین و دنیا شد خطابش

ملایک جمله گفتندش همانگه
دعا: خلد الرحمن ملکه

خروش کوس، گیتی را خبر کرد
دل بد خواه را زیر و زبر کرد

موافق ریخت گوهرها ز حد بیش
مخالف هم ولیک از دیدهٔ خویش

فلک شادی بدو ران و زمان داد
جهان را مژدهٔ امن و امان داد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹ - حدیث بخشش جان و نوازش از ملک غازی مسلمانان دهلی را به لطف بی حد و بی مر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.