هوش مصنوعی: متن روایتگر نبرد دلیرانه‌ای میان دو جنگجو به نام‌های یدالله بوغا و حیدر کرار است. در این نبرد، حیدر کرار پس از کشمکش‌های شدید و تحمل توهین (آب دهن به صورتش)، سرانجام دشمن را شکست می‌دهد و سرش را می‌برد. سپس نزد پیامبر می‌شتابد و توضیح می‌دهد که علیرغم قدرت بر کشتن دشمن، به دلیل کنترل خشم و انجام عمل برای رضای خدا، او را رها کرده است. پیامبر او را تأیید می‌کند و بر اهمیت نیت خالص در جهاد تأکید می‌ورزد.
رده سنی: 16+ متن شامل صحنه‌های نبرد و خشونت است که ممکن است برای کودکان مناسب نباشد. همچنین مفاهیم عمیق مذهبی و اخلاقی آن برای درک بهتر به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارد.

بخش ۹ - حکایت جوان مردی شیر خدا

بود یدالله بوغا در مصاف
با یکی از کینه وران در طواف

حمله بسی کرد سوار دلیر
گبر ستیزنده نیامد به زیر

تا به چنان کش مکش از دستبرد
شد ز دو سوالت پیکار خرد

هر دو دلاور چون به کین آمدند
گرم ز توسن به زمین آمدند

دست به هم بر زده زان داوری
پای فشردند به زور آوری

حیدر کرار بسی کرد جهد
کاختر دشمن بزمین برد مهد

چون گه آن شد که به خون کردنش
دور کند بار سر از گردنش

زد به دلیری سگ زور آزمای
آب دهن بر رخ شیر خدای

سخت به پیچید به خشم اژدها
کرد ز ته صید مخالف رها

بس که در آویخت درو خشمناک
کان زده با دگر زد به خاک

زد سرش از خنجر و سینه شکافت
سر زده در پیش پیمبر شتافت

گفت رسولش که چو خصم درشت
به رزمی آورد به صد حیله پشت

چیست که بگرفتی و بگذاشتی
بار دگر دست به خون داشتی

گفت نیوشندهٔ ایزد شناس
کایزدم آورد به مغز این هراس

من چو شدم چیره بر آن سخت کوش
آب دهن زد به رخ من ز جوش

در غضب آورد مرا نفس خام
در دهن نفس نهادم لگام

کانچه غزا زین غضب آرام بجای
بهر خودست این نه ز بهر خدای

گشت ضروری که رها کردمش
پس ادب از بهر خدا کردمش

آنکه جهادش ز پی دین بود
این کند و شرط غزا این بود

مرد غزا جز ز پی دین نکرد
دید بسی خسرو اگر این نکرد
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۸ - حکایت جوان مردان تشنه
گوهر بعدی:بخش ۱۰ - حکایت شیر فروش متقلب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.