هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد هجران و جدایی سخن می‌گوید و از خداوند طلب کمک و شفا برای دل بیمار خود می‌کند. او از دوستان نااهل و بی‌وفا شکایت کرده و آرزو می‌کند که بتواند با طبیب و دوای مناسب، دل خود را درمان کند. همچنین، شاعر از خشک شدن شادی و طرب در زندگی خود گلایه کرده و به دنبال راهی برای بازگرداندن نشاط و شادی است. در نهایت، او از خاطر رندان و دوستان صادق طلب کمک می‌کند تا در مسیر زندگی خطایی نکند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند هجران، غم، و طلب کمک از خداوند نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۳۷۷

ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم

دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم

آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت
بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم

خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست
تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم

مدد از خاطر رندان طلب ای دل ور نه
کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم

سایه ی طایر کم حوصله کاری نکند
طلب از سایه ی میمون همایی بکنیم

دلم از پرده بشد حافظ خوش گوی کجاست
تا به قول و غزلش ساز و نوایی بکنیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.