هوش مصنوعی: شاعر در باغی قدم می‌زند و با دیدن گل‌ها و شنیدن آواز بلبل، به عشق و رنج‌های آن فکر می‌کند. او به این نتیجه می‌رسد که برای رسیدن به گل (موفقیت یا خوشبختی)، باید رنج و سختی را تحمل کرد. همچنین، شاعر از بی‌عدالتی و نبود لطف در جهان شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر مانند عشق، رنج، و بی‌عدالتی برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۴۶۵

رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی
آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی

مسکین چو من به عشق گلی گشته مبتلا
و اندر چمن فکنده ز فریاد غلغلی

می‌گشتم اندر آن چمن و باغ دم به دم
می‌کردم اندر آن گل و بلبل تاملی

گل یار حسن گشته و بلبل قرین عشق
آن را تفضلی نه و این را تبدلی

چون کرد در دلم اثر آواز عندلیب
گشتم چنان که هیچ نماندم تحملی

بس گل شکفته می‌شود این باغ را ولی
کس بی بلای خار نچیده‌ست از او گلی

حافظ مدار امید فرج از مدار چرخ
دارد هزار عیب و ندارد تفضلی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.