هوش مصنوعی: شاعر از درد و رنج عاطفی خود می‌گوید که حتی طبیب نیز قادر به درمان آن نیست. او از عشق به معشوقی سخن می‌گوید که دلش را برده است، اما این عشق پر از رنج و اندوه است. شاعر از بی‌قراری و بی‌تابی خود در فراق معشوق می‌نالد و احساس می‌کند که هیچ راهی برای آرامش دلش وجود ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاطفی و عاشقانه‌ای است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

گزیدهٔ غزل ۱۳۹

درد دلم را طبیب چاره ندانست
مرهم این ریش پاره پاره ندانست

راز دلت به صبر گفت بپوشان
حال دل غرقه زان ره ندانست

خال بناگوش او ز گوشه نشینان
برد چنان دل که گوشواره ندانست
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۱۳۸
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.