هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، شاعر بزرگ فارسی، بیانگر عشق و شیفتگی به معشوق و می‌نوشی است. شاعر از دل‌های غبارگرفته و نیاز به هدایت الهی سخن می‌گوید، توبه‌اش را شکسته و به باده‌نوشی و عشق اعتراف می‌کند. او از درد فراق و غم دل می‌نالد و تنها راه تسلی را در می‌یابد. همچنین، اشاره‌ای به انتقاد از ریاکاری و ظاهرسازی دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی، عشق و انتقاد اجتماعی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، اشاره به می‌نوشی و مفاهیم مرتبط با آن ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۹۰

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی

دل که آیینه شاهیست غباری دارد
از خدا می‌طلبم صحبت روشن رایی

کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش
که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی

نرگس ار لاف زد از شیوه چشم تو مرنج
نروند اهل نظر از پی نابینایی

شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی

جوی‌ها بسته‌ام از دیده به دامان که مگر
در کنارم بنشانند سهی بالایی

کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست
گشت هر گوشه چشم از غم دل دریایی

سخن غیر مگو با من معشوقه پرست
کز وی و جام می‌ام نیست به کس پروایی

این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می‌گفت
بر در میکده‌ای با دف و نی ترسایی

گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.