۲۹۱ بار خوانده شده
باد بازآمد و بوی گل وریحان آورد
خندهٔ باغ مرا گریهٔ هجران آورد
باز گلهای نو از درد کهن یادم داد
غنچهها بر جگرم زخم چو پیکان آورد
بوی آن گمشده خویش نمییابم هیچ
زان چه سودم که صبا بوی گلستان آورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
خندهٔ باغ مرا گریهٔ هجران آورد
باز گلهای نو از درد کهن یادم داد
غنچهها بر جگرم زخم چو پیکان آورد
بوی آن گمشده خویش نمییابم هیچ
زان چه سودم که صبا بوی گلستان آورد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۲۳۰
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۲۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.