۹۹۴ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۲۴۱

خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد
آرزومند نگاری به نگاری برسد

دیده بر روی چو گل بندد نبود خبرش
گر چه در دیده ز نوک مژه خاری برسد

لذت و صل نداند مگر آن سوخته‌ای
که پس از دوری بسیار به یاری برسد

قیمت گل نشناسد مگر آن مرغ اسیر
که خزان دیده بود پس به بهاری برسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۲۴۰
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۲۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.