۲۹۸ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۲۹۰

گوش من از پی نام تو به هر کوی بماند
چشم من از هوس روی تو هر سوی بماند

نه به گلزار گشاید دل من نه در باغ
بس‌که در جان من اندیشهٔ آن روی بماند

بامدادان به چمن ناز کنان می گشتی
سرو یک‌پای ستاده به لب جوی بماند

ماجرای دل خود کام چه پرسی از من ؟
سالها شد که ز من رفت و در آن کوی بماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۲۸۹
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.