۷۱۱۰ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۶۰۷

ای چهرهٔ زیبای تو رشک بتان آذری
هر چند وصفت می‌کنم در حسن از آن زیباتری

هرگز نیاید در نظر نقشی ز رویت خوبتر
حوری ندانم ای پسر فرزند آدم یا پری؟

آفاق را گردیده‌ام مهر بتان ورزیده‌ام
بسیار خوبان دیده‌ام اما تو چیز دیگری

ای راحت و آرام جان با روی چون سرو روان
زینسان مرو دامنکشان کارام جانم می‌بری

عزم تماشا کرده‌ای آهنگ صحرا کرده‌ای
جان ودل ما برده‌ای اینست رسم دلبری

عالم همه یغمای تو خلقی همه شیدای تو
آن نرگس رعنای تو آورده کیش کافری

خسرو غریبست و گدا افتاده در شهر شما
باشد که از بهر خدا سوی غریبان بنگری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۶۰۶
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۶۰۸
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۳۹۹/۹/۲۱ ۱۶:۰۲

عالي