هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بهار و عید را بهانه‌ای برای نوشیدن باده و گذر از وعده‌ها و تهدیدها می‌کند. شاعر معتقد است که در کوی مغان، حساب و کتاب روز محشر معنا ندارد و عاشقان واقعی پند ادیبان را نمی‌شنوند. همچنین، او به تضاد بین زاهد و می‌نوش اشاره می‌کند و از توبه‌های مکرر خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ محتوا شامل اشاره‌های مستقیم به شراب‌خواری و مفاهیم عرفانی پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال نامناسب یا غیرقابل درک باشد.

گزیدهٔ غزل ۶۱۵

نو بهار است و گل و موسم عید ای ساقی
باده نوش و گذر از وعد و وعید ای ساقی

روز محشر نبود هیچ حسابش به یقین
هر که در کوی مغان گشت شهید ای ساقی

گشت پیمانه چو تسبیح روان در کف شیخ
تا ز لعل تو یکی جرعه کشید ای ساقی

حاصل از عمر ندارد به جز از حسرت و درد
هر که عید است ز میخانه بعید ای ساقی

آنکه در کوی محبت قدم از صدق نهاد
دگر او پند ادیبان نشنید ای ساقی

بار ها کرده بدم توبه ز می باز مرا
چسم مست تو به میخانه کشید ای ساقی

زاهد از شرم تو دایم سر انگشت گزد
جز در میکده جایی مگرید ای ساقی
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۶۱۴
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۶۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.