هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حسرت شاعر از گذر عمر و از دست دادن جوانی است. او با یادآوری روزهای گذشته و آرزوهای برباد رفته، از غفلت در جوانی و تلخی بیداری از خواب خوش زندگی می‌نالد. شاعر از تنهایی و بی‌همزبانی شکوه کرده و به دنبال آرامش و عشق است. در نهایت، او به قدرت شعر و کلام شیرین امید بسته و به جاودانگی آن اعتقاد دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عاطفی مانند گذر زمان، حسرت، و تنهایی نیاز به درک و بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۸ - در راه زندگانی

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را

کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را

به یاد یار دیرین، کاروان گم کرده را مانم
که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را

بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی
چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را

چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی
که در کامم به زهر آلود، شهد شادمانی را

سخن با من نمی گویی الا ای همزبان دل
خدایا با که گویم شکوه ی بی همزبانی را

نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده
به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را

به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان
خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را

نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن
که از آب بقا جویند عمر جاودانی را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷ - طور تجلی
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.