هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناامیدی و اندوه خود نسبت به زندگی می‌گوید. او از جوانی گذرا و نبود شادی در زندگی شکایت دارد و از روزگار تلخ خود بیزار است. همچنین، او به نبود نشاط و رنگ در زندگی اشاره می‌کند و حتی به فکر خودکشی تدریجی می‌افتد. در نهایت، او از وضعیت نابسامان جامعه و نبود شور و اشتیاق در آن انتقاد می‌کند.
رده سنی: 18+ متن حاوی مضامین سنگین مانند ناامیدی، اندوه عمیق، و اشاره به خودکشی است که برای مخاطبان زیر 18 سال ممکن است نامناسب یا دشوار باشد. همچنین، درک کامل این مفاهیم نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹ - انتحار تدریجی

خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست
به زندگانیه من فرصت جوانی نیست

من از دو روزه ی هستی به جان شدم بیزار
خدای شکر که این عمر جاودانی نیست

همه به گریه ابر سیه گشودم چشم
دراین افق که فروغی ز شادمانی نیست

به غصه بلکه به تدریج انتحار کنم
دریغ و درد که این انتحار آنی نیست

نه من به سیلی خود سرخ می کنم رخ و بس
به بزم ما رخی از باده ارغوانی نیست

ببین به جلد سگ پاسبان چه گرگانند
به جان خواجه که این شیوه ی شبانی نیست

ز بلبل چمن طبع شهریار افسوس
که از خزان گلشن شور نغمه خوانی نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸ - فریده
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰ - کنج فنا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.