۷۰۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸ - فریده

هیچ آفریده ای به جمال فریده نیست
این لطف و این عفاف به هیچ آفریده نیست

آن سروناز هم که به باغ ارم در است
فرد و فرید هست و لیکن فریده نیست

نرگس دریده چشم به دیدار او ولی
دیدار آفتاب به چشم دریده نیست

در بزم او که خفته فرو پلک چشم ها
غیر از دل تپیده و رنگ پریده نیست

هر آهویی به هر چمنی می چرد ولی
آن آهویی که در چمن او چریده نیست

زلفش بریده رشته ی پیوند دل ولی
خود رشته ای که دل دمی از وی بریده نیست

از شهریار غیر گناه مجردی
یک نقطه ی سیاه دگر در جریده نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷ - چشم انتظار
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹ - انتحار تدریجی
نظرها و حاشیه ها
Avatar نقش کاربری
پریسا امینیان
۱۴۰۲/۱/۱۳ ۱۹:۳۱

شهریار پس از شکست عشقی که تجربه کرد تا سالیان طولانی مجرد ماند و تمایلی به ازدواج نداشت و عجیب است که هم در این شعر و هم اشعار دیگرش به این موضوع اشاره کرده و از آن انتقاد کرده است