هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و ستایش‌آمیز، به زیبایی‌های معشوق و تأثیر آن بر شاعر می‌پردازد. شاعر خود را شهریار ملک سخن می‌داند و عشق را تاجی بر سر خود می‌بیند. او از غم‌ها می‌گوید که هدفشان قلب اوست، اما در عین حال، وصال معشوق را با شب معراج مقایسه می‌کند. شاعر تأکید می‌کند که هرگز زبان شعرش را به مدح دیگری نیالوده، اما طبعش تحت تأثیر ساز معشوق است. در پایان، او به کمال موسیقی و شعر در دوران معشوق اشاره می‌کند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاری، نیاز به درک ادبیات کلاسیک و ظرافت‌های شعری دارد که برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۳۶ - ویلن تاجبخش

شنیده ام که به شاهان عشق بخشی تاج
به تاج عشق تو من مستحقم و محتاج

تو تاج بخشی و من شهریار ملک سخن
به دولت سرت از آفتاب دارم تاج

کمان آرشه زه کن که تیر لشگر غم
بر آن سر است که از قلب ما کند آماج

اگر که سالک عشقی به پیر دیر گرای
که گفته اند قمار نخست با لیلاج

به پای ساز تو از ذوق عرش کردم سیر
که روز وصل تو کم نیست از شب معراج

زبان شعر نیالوده ام به مدح کسی
ولیک ساز تو از طبع من ستاند باج

به تکیه گاه تو ای تاجدار حسن و هنر
سزد ز سینه سیمین سریر مرمر و عاج

به قول خواجه گر از جام می کناره کنم
به دور لاله دماغ مرا کنید علاج

به روزگار تو یابد کمال موسیقی
چنانکه شعر به دوران شهریار رواج
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵ - دستم به دامانت
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷ - دیوان و دیوانه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.