هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از عشق و هجران معشوق است. شاعر آرزو میکند که به جای معشوق، درد و بلای او بر خودش بیفتد. او از گریههای طولانی و ناامیدی از رسیدن به مرادش میگوید و از ترس افتادن به درد عشق و هجران سخن میگوید. در نهایت، شاعر از دیوانهشدن به دلیل ندامت و عشق به معشوق سخن میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه، درد و رنج عشق، و هجران است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای سنین پایینتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۳۷ - دیوان و دیوانه
یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد
درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد
من چون ز پا بیفتم، درمان درد من اوست
درد آن بود که از پا، درمان من بیفتد
یک عمر گریه کردم ای آسمان روا نیست
دردانه ام ز چشم گریان من بیفتد
ماهم به انتقام ظلمی که کرده با من
ترسم به درد عشق و هجران من بیفتد
از گوهر مرادم چشم امید بسته است
این اشک نیست کاندر دامان من بیفتد
من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان
گردون کجا به فکر سامان من بیفتد
خواهد شد از ندامت، دیوانه شهریارا
گر آن پری به دستش، دیوان من بیفتد
درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد
من چون ز پا بیفتم، درمان درد من اوست
درد آن بود که از پا، درمان من بیفتد
یک عمر گریه کردم ای آسمان روا نیست
دردانه ام ز چشم گریان من بیفتد
ماهم به انتقام ظلمی که کرده با من
ترسم به درد عشق و هجران من بیفتد
از گوهر مرادم چشم امید بسته است
این اشک نیست کاندر دامان من بیفتد
من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان
گردون کجا به فکر سامان من بیفتد
خواهد شد از ندامت، دیوانه شهریارا
گر آن پری به دستش، دیوان من بیفتد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
۱۲۰۷
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶ - ویلن تاجبخش
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸ - خزان جاودانی