هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس غربت، عشق، غیرت و رنج‌های عاطفی خود سخن می‌گوید. او از دوری از معشوق، شکست عهد و پیمان، و تنهایی در وطن خود گلایه دارد و آرزوی رهایی از قفس تن را بیان می‌کند. همچنین، به اسطوره‌هایی مانند بیژن و منیژه اشاره می‌کند تا بر عمق احساسات خود تأکید کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق، اشاره به اساطیر و مفاهیم انتزاعی است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر دشوار است. همچنین، برخی از ابیات حاوی احساسات پیچیده و غم‌انگیز هستند که مناسب سنین بالاتر می‌باشد.

غزل شمارهٔ ۸۶ - نگین گم شده

گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم
آخر نه باغبانم شرط است من نباشم

ناچار چون نهد سر بر دامن گلم خار
چاکم بود گریبان گر در کفن نباشم

عهدی که رشته آن با اشک تاب دادی
زلف تو خود بگوید من دل شکن نباشم

اکنون که شمع جمعی دودم به سر رود به
تا چشم رشک و غیرت در انجمن نباشم

بی چون تو همزبانی من در وطن غریبم
گر باید این غریبی گو در وطن نباشم

با عشق زادم ای دل با عشق میرم ای جان
من بیش از این اسیر زندان تن نباشم

بیژن به چاه دیو و چشم منیژه گریان
گر غیرتم نجوشد پس تهمتن نباشم

بیگانه بود یار و بگرفت خوی اغیار
من نیز شهریاراجز خویشتن نباشم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵ - چه میکشم
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷ - دیگجوش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.