هوش مصنوعی: شاعر در این متن عشق و فقر معنوی خود را بیان می‌کند و اعلام می‌دارد که حتی در فقر و گدایی نیز عشقش را با سلطنت عوض نمی‌کند. او از عشق و وابستگی شدید به معشوق سخن می‌گوید و اینکه این عشق او را به جنون و بی‌خوابی کشانده است. همچنین، شاعر به تأثیرات عمیق عشق و ندای درونی آن اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

غزل شمارهٔ ۸۷ - دیگجوش

اگر چه رند و خراب و گدای خانه به دوشم
گدائی در عشقت به سلطنت نفروشم

اگر چه چهره به پشت هزار پرده بپوشی
توئی که چشمه نوشی من از تو چشم نپوشم

چو دیگجوش فقیران بر آتشم من و جمعی
گرسنه غم عشقند و عاشقند به جوشم

فلک خمیده نگاهش به من که با تن چون دوک
چگونه بار امانت نشانده اند به دوشم

چنان به خمر و خمار تو خوابناکم و مدهوش
که مشکل آورد آشوب رستخیز به هوشم

صلای عشق به گوشم سروش داده به طفلی
هنوز گوش به فرمان آن صلای سروشم

تو شهریار بیان از سکوت نیم شب آموز
گمان مبر که گرم لب تکان نخورد خموشم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۶ - نگین گم شده
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۸ - به مرغان چمن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.