هوش مصنوعی:
شاعر در این غزل از عشق و دلبستگی خود به معشوق میگوید و از رنج هجران و پریشانیهای عاشقانه سخن میراند. او با وجود آگاهی از مصلحت سکوت، آتش عشق را برمیافروزد و دردهای خود را بیان میکند. در پایان، شاعر به حافظ اشاره میکند و از تشنگی عشق خود میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و شناخت ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'زنجیر و زندان' یا 'شب هجران' ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۱۰۱ - غزل یا لغز
بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم
سخن از آن گل خندان به سخندان گویم
غزل آموز غزالانم و با نای شبان
غزل خود به غزالان غزلخوان گویم
شعر من شرح پریشانی زلفی است شگفت
که پریشان کندم گر نه پریشان گویم
آنچه فرزانه به آزادی و زنهار نگفت
من دیوانه به زنجیر و به زندان گویم
گر چه خاکسترم و مصلحتم خاموشی است
آتش افروزم و شرح شب هجران گویم
گله زلف تو با کوکبه شبنم اشک
کو بهاری که به گوش گل و ریحان گویم
شهریارا تو عجب خضر رهی چون حافظ
که من تشنه هم از چشمه حیوان گویم
سخن از آن گل خندان به سخندان گویم
غزل آموز غزالانم و با نای شبان
غزل خود به غزالان غزلخوان گویم
شعر من شرح پریشانی زلفی است شگفت
که پریشان کندم گر نه پریشان گویم
آنچه فرزانه به آزادی و زنهار نگفت
من دیوانه به زنجیر و به زندان گویم
گر چه خاکسترم و مصلحتم خاموشی است
آتش افروزم و شرح شب هجران گویم
گله زلف تو با کوکبه شبنم اشک
کو بهاری که به گوش گل و ریحان گویم
شهریارا تو عجب خضر رهی چون حافظ
که من تشنه هم از چشمه حیوان گویم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
۱۳۹۴
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۰ - خون سیاووش
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۲ - شاعر افسانه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.