هوش مصنوعی: شاعر در این متن از جدایی و رها کردن معشوق سخن می‌گوید، با وجودی که هنوز به او فکر می‌کند. او از دردهای عاطفی و ناامیدی‌هایش می‌گوید و اشاره می‌کند که دنیا گذرا است و عاقبت همه چیز فراموشی است. همچنین، شاعر از بی‌وفایی معشوق و ناآگاهی دیگران از دردهایش شکایت دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و نگاه فلسفی به زندگی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۰۳ - تو بمان و دگران

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران

رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران

میروم تا که به صاحبنظری بازرسم
محرم ما نبود دیده کوته نظران

دل چون آینه اهل صفا می شکنند
که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران

دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران

گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود
لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران

ره بیداد گران بخت من آموخت ترا
ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران

سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران

شهریارا غم آوارگی و دربدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۲ - شاعر افسانه
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۴ - یوسف گم گشته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.