۶۹۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۱ - ناله های زار

به اختیار گرو برد چشم یار از من
که دور از او ببرد گریه اختیار از من

به روز حشر اگر اختیار با ما بود
بهشت و هر چه در او از شما و یار از من

سیه تر از سر زلف تو روزگار من است
دگر چه خواهد از این بیش روزگار از من

به تلخکامی از آن دلخوشم که می ماند
بسی فسانه شیرین به یادگار از من

در انتظار تو بنشستم و سرآمد عمر
دگر چه داری از این بیش انتظار از من

به اختیار نمی باختم به خالش دل
که برده بود حریف اول اختیار از من

گذشت کار من و یار شهریارا لیک
در این میان غزلی ماند شاهکار از من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۰ - سه تار من
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۲ - گلهٔ خاموش
نظرها و حاشیه ها
Avatar نقش کاربری
م.ط.د
۱۴۰۱/۹/۵ ۱۲:۵۳

خداوند استاد شهریار را رحمت فرماید. روحش شاد یادش گرامی.