۸۰۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۳ - اقبال من

تیره گون شد کوکب بخت همایون فال من
واژگون گشت از سپهر واژگون اقبال من

خنده بیگانگان دیدم نگفتم درد دل
آشنایا با تو گویم گریه دارد حال من

با تو بودم ای پری روزی که عقل از من گریخت
گر تو هم از من گریزی وای بر احوال من

روزگار اینسان که خواهد بی کس و تنها مرا
سایه هم ترسم نیاید دیگر از دنبال من

قمری بی آشیانم بر لب بام وفا
دانه و آبم ندادی مشکن آخر بال من

بازگرداندم عنان عمر با خیل خیال
خاطرات کودکی آمد به استقبال من

خرد و زیبا بودی و زلف پریشان تو بود
از کتاب عشق اوراق سیاه فال من

ای صبا گر دیدی آن مجموعه گل را بگو
خوش پراکندی ز هم شیرازه آمال من

کار و کوشش را حوالت گر بود با کارساز
شهریارا حل مشکلها کند حلال من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۲ - گلهٔ خاموش
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۴ - جلوه جواله
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.