۵۷۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۶

لب را تو به هر بوسه و هر لوت میالا
تا از لَبِ دِلْدار شود مَست و شِکَرخا

تا از لَبِ تو بویِ لَبِ غیر نیاید
تا عشقْ مُجَرّد شود و صافی و یکتا

آن لب که بُوَد کون خَری بوسه گَهِ او
کی یابد آن لب، شِکَربوس مَسیحا

می‌دان که حَدَث باشد جز نورِ قدیمی
بر مَزْبَلهْ پُرحَدَث آن گاه تماشا

آن گَهْ که فنا شُد، حَدَث اَنْدَر دلِ پالیز
رَست از حَدَثیّ و شود او چاشْنی اَفْزا

تا تو حَدَثی، لذَّتِ تَقْدیس چه دانی؟
رو از حَدَثی سوی تَبارک وَتَعالی’

زان دستِ مسیح آمد دارویِ جِهانی
کو دست نِگَه داشت ز هر کاسهٔ سِکْبا

از نِعمَت فرعون چه موسی’ کَف و لَب شُست
دریای کَرَم داد مَر او را یَدِ بَیضا

خواهی که زِ مَعْده و لَبِ هر خام گُریزی
پُرگوهر و روتَلْخ هَمی‌باش چو دریا

هین چَشم فروبَنْد، که آن چَشمْ غَیور است
هین معده تَهی دار، که لوتی‌ست مُهَیّا

سَگ سیر شود، هیچ شکاری بِنَگیرد
کَزْ آتشِ جوع است تَک و گامِ تقاضا

کو دست و لَبِ پاک که گیرد قَدَحِ پاک؟
کو صوفیِ چالاک، که آید سویِ حَلْوا؟

بِنْمایْ ازین حرفْ تَصاویرِ حَقایِق
یا مَنْ َقَسَمَ اَلْقَهْوَه وَ اَلْکَاْسَ عَلَیْنا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.