هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد و رنج عاشقانه و ناامیدی سخن می‌گوید. شاعر از غم‌ها و ناملایمات زندگی شکایت می‌کند و از بی‌عدالتی و سخت‌گیری روزگار می‌نالد. همچنین، در ابیاتی به رابطه‌ی عاشقانه و رفتارهای متناقض معشوق اشاره می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و غم‌انگیز است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، برخی از ابیات نیاز به درک عمیق‌تری از احساسات و روابط انسانی دارند.

غزل شمارهٔ ۱۵۳ - غوغا میکنی

ای غنچه ی خندان چرا خون در دل ما می کنی
خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا می کنی

از تیر کج تابی تو آخر کمان شد قامتم
کاخت نگون باد ای فلک با ما چه بد تا می کنی

ای شمع رقصان با نسیم آتش مزن پروانه را
با دوست هم رحمی چو با دشمن مدارا می کنی

با چون منی نازک خیال ابرو کشیدن از ملال
زشت است ای وحشی غزال اما چه زیبا می کنی

امروز ما بیچارگان امید فرداییش نیست
این دانی و با ما هنوز امروز و فردا می کنی

ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن
در گوشه ی میخانه هم، ما را تو پیدا می کنی

ما شهریارا بلبلان، دیدیم بر طرف چمن
شورافکن و شیرین سخن اما تو غوغا می کنی
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۲ - اخگر نهفته
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۴ - نی محزون
نظرها و حاشیه ها
۱۴۰۱/۸/۱۲ ۲۲:۲۴

چقدر زیبا و دلنشین است شهریارا روانت شاد باد، شورافکن و شیرین سخن بودی!