هوش مصنوعی: شاعر در این متن از نعمت‌ها و برکاتی که از سوی شاه مشرق (دارا) به او می‌رسد، سخن می‌گوید. او شروان را به باغ خلد تشبیه می‌کند و از لطف و بخشش شاه که مانند دریا است، امیدوار است. شاعر همچنین به پنج سالی اشاره می‌کند که از آنجا آمده و هر روز نعمت‌های جدیدی دریافت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن به دلیل استفاده از زبان شعر کلاسیک و مفاهیم عمیق ادبی، برای مخاطبان با سنین بالاتر که درک بهتری از ادبیات فارسی دارند، مناسب است.

شمارهٔ ۱۳

شروان به باغ خلد برین ماند از نعیم
کز باغ خلد نوبر نعما رسد مرا

دارای دار ملکت او شاه مشرق است
کانواع نعمت از در دارا رسد مرا

دریاست شاه و من چو گیا تشنهٔ امید
کز دست شاه تحفهٔ دریا رسد مرا

شروان به فر اوست شرفوان و خیروان
من شکر گوی خیر و شرف تا رسد مرا

امسال پنجم است کز آنجا بیامدم
هر روز روزی نو از آنجا رسد مرا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲ - در حسب حال خود
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.