هوش مصنوعی:
شاعر در این متن بیان میکند که دل از شاهان و حکمران فارغ است و به آنها وابسته نیست. او اشاره میکند که والی ری مانع سفرش از خراسان شده، اما این موضوع برایش آزاردهنده نیست. شاعر تأکید میکند که اگر دیگران اجازه سفر به آن سو را ندارند، او باید این اجازه را داشته باشد. در نهایت، او اعلام میکند که به دیدار پیران خراسان میرود و با میران (حاکمان) آنجا کاری ندارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، اشارههای غیرمستقیم به انتقاد از حاکمان و نظام سیاسی ممکن است نیاز به درک بالاتری از مسائل اجتماعی و تاریخی داشته باشد.
شمارهٔ ۱۵
گفتی از شاهان تو را دل فارغ است
دل ز شاهان فارغ است آری مرا
والی ری کز خراسان رفتنم
منع کرد آن، نیست آزاری مرا
گر شدن ز آن سو کسی را رخصه نیست
رخصه بایستی شدن باری مرا
من به پیران خراسان میشوم
نیست با میران او کاری مرا
دل ز شاهان فارغ است آری مرا
والی ری کز خراسان رفتنم
منع کرد آن، نیست آزاری مرا
گر شدن ز آن سو کسی را رخصه نیست
رخصه بایستی شدن باری مرا
من به پیران خراسان میشوم
نیست با میران او کاری مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.