هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از خاقانی، به موضوعاتی مانند فقر، عرفان، سماع، و عشق به خدا میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و نمادین، حالات عرفانی و سلوک روحانی را توصیف میکند. او از عناصری مانند کبوتر، باز، شیر، گوزن، و مرغان نفس برای بیان مفاهیم عمیق عرفانی استفاده کرده است. همچنین، اشارههایی به پیامبران مانند ابراهیم و خضر دارد و از مفاهیمی مانند هفت چرخ و هشت خلد برای بیان مراحل سیر و سلوک بهره میبرد.
رده سنی:
18+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و نمادین است که درک آن به دانش ادبی و عرفانی نسبتاً بالایی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و اشارات تاریخی و دینی ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد. بنابراین، مناسب افرادی است که با ادبیات عرفانی آشنا هستند و توانایی تحلیل متون پیچیده را دارند.
شمارهٔ ۱۴۹ - در مرثیهٔ خواجه ناصر الدین ابراهیم عارف گنجهای
خاقانیا عروس صفا را به دست فقر
هر هفت کن که هفت تنان در رسیدهاند
در وجد و حال بین چو کبوتر زنند چرخ
بازان کز آشیان طریق پریدهاند
همچون گوزن هوی برآورده در سماع
شیران کز آتش شب شبهت رمیدهاند
سلطان دلان به عرش براهیم بندهوار
از بهر آب دست سراب قد خمیدهاند
بر نام او به سنت همنام او همه
مرغان نفس را ز درون سر بریدهاند
خضر ارچه حاضر است نیارد نهاد دست
بر خرقههای او که ز نور آفریدهاند
پیران هفت چرخ به معلوم هشت خلد
یک ژندهٔ دوتائی او را خریدهاند
از بهر پاره پیر فلک را به دست صبح
دلق هزار میخ ز سر برکشیدهاند
واینک پی موافقت صف صوفیان
صوف سپید بر تن مشرق دریدهاند
در مشرق آفتاب چنان جامه خرقه کرد
کواز خرق جامه به مغرب شنیدهاند
تا گنجه را ز خاک براهیم کعبهای است
مردان کعبه گنجه نشینی گزیدهاند
من دیدهام که حد مقامات او کجاست
آنان ندیدهاند که کوتاه دیدهاند
هر هفت کن که هفت تنان در رسیدهاند
در وجد و حال بین چو کبوتر زنند چرخ
بازان کز آشیان طریق پریدهاند
همچون گوزن هوی برآورده در سماع
شیران کز آتش شب شبهت رمیدهاند
سلطان دلان به عرش براهیم بندهوار
از بهر آب دست سراب قد خمیدهاند
بر نام او به سنت همنام او همه
مرغان نفس را ز درون سر بریدهاند
خضر ارچه حاضر است نیارد نهاد دست
بر خرقههای او که ز نور آفریدهاند
پیران هفت چرخ به معلوم هشت خلد
یک ژندهٔ دوتائی او را خریدهاند
از بهر پاره پیر فلک را به دست صبح
دلق هزار میخ ز سر برکشیدهاند
واینک پی موافقت صف صوفیان
صوف سپید بر تن مشرق دریدهاند
در مشرق آفتاب چنان جامه خرقه کرد
کواز خرق جامه به مغرب شنیدهاند
تا گنجه را ز خاک براهیم کعبهای است
مردان کعبه گنجه نشینی گزیدهاند
من دیدهام که حد مقامات او کجاست
آنان ندیدهاند که کوتاه دیدهاند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۸ - ایضا در مرثیهٔ امام محمد یحیی و خفه شدن او به دست غزان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.