۳۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۶

خاقانیا ز نان طلبی آب رخ مریز
کان حرص کآب رخ برد آهنگ جان کند

آدم ز حرص گندم نان ناشده چه دید
با آدمی مطالبهٔ نان همان کند

بس مور کو به بردن نان ریزه‌ای ز راه
پی سودهٔ سان شود و جان زیان کند

آن طفل بین که ماهیکان چون کند شکار
بر سوزن خمیده چو یک پاره نان کند

از آدمی چه طرفه که ماهی در آب نیز
جان را ز حرص در سر کار دهان کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.