هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن از مرگ یک فیلسوف و عالم بزرگ سخن می‌گوید. او فردی بود که درهای معانی را گشوده و تأثیر عمیقی بر جهان گذاشته بود. پس از مرگش، آسمان و طبیعت نیز به سوگ نشسته‌اند و نزدیکانش احساس یتیمی و اندوه می‌کنند. شاعر از خواننده می‌خواهد که به جای اشک، خون بریزد، زیرا این شخص برای او همچون پدر بوده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار خواهد بود. همچنین، زبان شعر کلاسیک و استفاده از استعاره‌های پیچیده، فهم آن را برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز می‌کند.

شمارهٔ ۱۷۲ - در مرثیهٔ وحید الدین عموی خود

رفت آنکه فیلسوف جهان بود و بر جهان
درهای آسمان معانی گشوده بود

شد نفس مطمنهٔ او باز جای خویش
که آواز ارجعی هم از آنجا شنوده بود

دست کمال بر کمر آسمان نشاند
آن گوهر ثمین که در این خاک توده بود

او را فلک برای طبیبی خویش برد
کز دیرباز داروی او آزموده بود

آنجا که رفته بود هم اندر زمان بدم
تب لرزهای جرم کواکب ربوده بود

هر هفت کرده حور و بپوشید هفت رنگ
رخ برده بود و در کف پایش بسوده بود

بی او یتیم و مرده دلند اقربای او
کو آدم قبایل و عیسی دوده بود

آدینه بود صاعقهٔ مرگ او بلی
طوفان نوح نیز هم آدینه بوده بود

خاقانیا به ماتم عم خون گری نه اشک
کاین عم به جای تو پدری‌ها نموده بود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۱ - در مرثیهٔ وحید الدین عم خود
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.