۴۰۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۴

من رَسیدم به لَبِ جویِ وَفا
دیدم آن جا صَنَمی روح فَزا

سِپَهِ او همه خورشیدپَرَست
هَمچو خورشید همه بی‌سَر و پا

بِشْنو از آیَتِ قرآنِ مَجید
گَر تو باور نکُنی قولِ مَرا

قَدْ وَجَدْتُ امْرَاَةً تَمْلِکُهُمْ
اُوْتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَ لَها

چون که خورشید نِمودی رُخِ خود
سَجده دادیش چو سایه همه را

من چو هُدهُد بِپَریدم به هوا
تا رَسیدم به دَرِ شهرِ سَبا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.