هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رسیدن به جوی وفا و دیدن صنمی روح‌افزا سخن می‌گوید. او به توصیف سپاهیان آن صنم می‌پردازد که مانند خورشیدپرستان بی‌سر و پا هستند. سپس به آیه‌ای از قرآن اشاره می‌کند که درباره زنی قدرتمند و مالک همه چیز است. در ادامه، شاعر از پریدن خود به سوی شهر سبا مانند هدهد می‌گوید.
رده سنی: 15+ این متن دارای مفاهیم عرفانی و ادبی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اشارات قرآنی و مفاهیم عمیق فلسفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً از سن 15 سالگی به بعد در افراد شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۱۸۴

من رَسیدم به لَبِ جویِ وَفا
دیدم آن جا صَنَمی روح فَزا

سِپَهِ او همه خورشیدپَرَست
هَمچو خورشید همه بی‌سَر و پا

بِشْنو از آیَتِ قرآنِ مَجید
گَر تو باور نکُنی قولِ مَرا

قَدْ وَجَدْتُ امْرَاَةً تَمْلِکُهُمْ
اُوْتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَ لَها

چون که خورشید نِمودی رُخِ خود
سَجده دادیش چو سایه همه را

من چو هُدهُد بِپَریدم به هوا
تا رَسیدم به دَرِ شهرِ سَبا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.