هوش مصنوعی:
شاعر در این متن با فلک (آسمان) به گفتگو میپردازد و از بیعدالتیهای جهان شکایت میکند. او میپرسد چرا افراد فاضل و دانا مورد ستم قرار میگیرند، در حالی که افراد بیهنر و نادان از لطف و مرحمت برخوردارند. فلک در پاسخ به او میگوید که نباید شکایت کند، زیرا فضل و دانش او خود نعمتی بزرگ است و ثروتهای دنیوی در برابر آن ناچیز هستند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم فلسفی و انتقادی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، بحثهای مطرحشده درباره عدالت و فضیلت ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۱۰۱
با فلک دوش به خلوت گلهای میکردم
که مرا از کرم تو سبب حرمان چیست
این همه جور تو با فاضل و دانا ز چه جاست
وین همه لطف تو با بیهنر و نادان چیست
فلکم گفت که ای خسرو اقلیم سخن
با منت بیهده این مشغله و افغان چیست
شکر کن شکر که در معرض فضلی که تراست
گنج قارون چه بود مملکت خاقان چیست
که مرا از کرم تو سبب حرمان چیست
این همه جور تو با فاضل و دانا ز چه جاست
وین همه لطف تو با بیهنر و نادان چیست
فلکم گفت که ای خسرو اقلیم سخن
با منت بیهده این مشغله و افغان چیست
شکر کن شکر که در معرض فضلی که تراست
گنج قارون چه بود مملکت خاقان چیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲ - مناظرهٔ بوتهٔ کدو با درخت چنار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.