هوش مصنوعی:
شاعر از این که اسبش که هدیهای از سوی شاه بود، در میدان نبرد همراه پیادگان شد و از پای درآمد، ابراز تاسف میکند. او از سالها رنجی که در این ماه بر او رفته است، سخن میگوید و اظهار میدارد که دیگر توان بازگویی آن را ندارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاطفی و اجتماعی است که درک آن برای مخاطبان کمسنوسال دشوار است. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای نوجوانان جوان چالشبرانگیز باشد.
شمارهٔ ۱۷۱
مرکب من که دادهٔ شه بود
جان فدای مراکب شه کرد
بنده را با پیادگان سپاه
درچنین جایگاه همره کرد
اندر آمد ز بی جوی از پای
رویم از غم به گونهٔ که کرد
سالها گفت باز نتوانم
آنچه با من فلک درین مه کرد
جان فدای مراکب شه کرد
بنده را با پیادگان سپاه
درچنین جایگاه همره کرد
اندر آمد ز بی جوی از پای
رویم از غم به گونهٔ که کرد
سالها گفت باز نتوانم
آنچه با من فلک درین مه کرد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۲ - در مدح پیروز شاه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.