هوش مصنوعی: این متن درباره رابطه بین یک بنده و خواجه‌اش است. بنده مدتی از لطف و مرحمت خواجه بی‌خبر می‌ماند و وقتی متوجه می‌شود، سعی می‌کند از خواجه قدردانی کند. اما خواجه او را به شخص دیگری حواله می‌دهد. در نهایت، بنده از پیگیری بیشتر منصرف می‌شود و به دنبال جبران از طریق راه‌های دیگر می‌گردد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق اجتماعی و اخلاقی است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات قدیمی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.

شمارهٔ ۲۴۶ - در تقاضای انعامی که حواله شد و نیافت فرماید

مفتی شرع کرم عاقلهٔ ملت جود
آنکه از مادر احرار چنو کم زاید

فتوی بنده چو از روی کرم برخواند
حکم فتوی بکند مشکل آن بگشاید

خواجه‌ای بندهٔ خود را نه به تکلیف سؤال
به مراد دل خود مکرمتی فرماید

مدتی بنده نیابد خبری زان انعام
هم در آن بی‌خبری عمر همی فرساید

چون خبر یافت هم از خواجه بپرسد کانکیست
که مراآنچه تو فرمودی ازو می‌باید

خواجه گوید که فلانست برو زو بطلب
بنده دم در کشد و هیچ بدان نفزاید

چون دگر روز بپرسد که فلان خواجه کجاست
تا بدو بگرود و پس به ادا بگراید

مردکی بیند از این بیهده گو چاکرکی
مشت کلپتره و بیهوده به هم درخاید

گویدش خواجهٔ ما رفت کنون ده روزست
تا رسیدست برو دایه و زن می‌گاید

بنده چون از پس آن رفته نخواهد رفتن
عوض آن اگر از خواجه بخواهد شاید

ور نشاید که عوض خواهد ازو آیدش آن
که حوالت نپذیرد پس از آن تا ناید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۵ - حضور دوستی را خواهد
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۷ - در قضا و قدر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.