هوش مصنوعی:
شاعر از دیدار جوانی در سحرگاه میگوید که با همراهانش (مزاح، خنیاگران و حریفان) نزد او آمد. شاعر شراب سرخ و کمربند مرصع به او پیشکش کرد. همراهان جوان به شاعر روی آوردند و او را ستودند که چگونه شراب میریزد و کمربند میبندد در حالی که دهان و میانی ندارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و تمثیلی است که برای درک عمیقتر به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، اشاره به شراب ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
شمارهٔ ۲۷۰
با یکی مزاح و دو خنیاگر و سه تا حریف
دوش نزدیک من آمد آن پسر وقت سحر
پیشش آوردم شراب لعل چون چشم خروس
نزدش آوردم کمر بند مرصع از گهر
آن حریفان و ندیمانش به من کردند روی
کای بلاغت را بلاغ و وی بصارت را بصر
چون دهان نبود مر او را در کجا ریزد شراب
چون میان نبود مر او را در کجا بندد کمر
دوش نزدیک من آمد آن پسر وقت سحر
پیشش آوردم شراب لعل چون چشم خروس
نزدش آوردم کمر بند مرصع از گهر
آن حریفان و ندیمانش به من کردند روی
کای بلاغت را بلاغ و وی بصارت را بصر
چون دهان نبود مر او را در کجا ریزد شراب
چون میان نبود مر او را در کجا بندد کمر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.