هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به بیان تواناییها و دانش خود در زمینههای مختلف مانند شعر، منطق، موسیقی، هیات، ریاضیات، طبیعیات و نجوم میپردازد. او همچنین به مهارت خود در حکمت و فلسفه اشاره میکند و ادعا میکند که در میان همردههای خود سرآمد است. شاعر از نقصانها و غصههای خود نیز سخن میگوید، اما در نهایت به شکرگزاری از خداوند میپردازد و جایگاه خود را در آفرینش مورد تأمل قرار میدهد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و علمی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات تخصصی و اشاره به مفاهیم پیچیده، فهم متن را برای سنین پایینتر دشوار میسازد.
شمارهٔ ۳۴۹ - در بیان هنرهای خود و جهل ابناء عصر
گرچه دربستم در مدح و غزل یکبارگی
ظن مبر کز نظم الفاظ و معانی قاصرم
بلکه در هر نوع کز اقران من داند کسی
خواه جزوی گیر آن را خواه کلی قادرم
منطق و موسیقی و هیات بدانم اندکی
راستی باید بگویم با نصیب وافرم
وز الهی آنچه تصدیقش کند عقل صریح
گر تو تصدیقش کنی بر شرح و بسطش ماهرم
وز ریاضی مشکلی چندم به خلوت حل شده است
واندر آن جز واهب از توفیق کس نه یاورم
وز طبیعی رمز چند ار چند بیتشویر نیست
کشف دانم کرد اگر حاسد نباشد ناظرم
نیستم بیگانه از اعمال و احکام نجوم
در بیان او به غایت اوستاد و ماهرم
چون ز لقمان و فلاطون نیستم کم در حکم
ور همی باور نداری رنجه شو من حاضرم
با بزرگان مستفیدم با فرودستان مفید
عالم تحصیل را هم وارد و هم صادرم
غصه ها دارم ز نقصان از همه نوعی ولیک
زین یکی آوخ که نزدیک تو مردی شاعرم
این همه بگذار با شعر مجرد آمدم
چون سنایی هستم آخر گرنه همچون صابرم
هریکی آخر از ایشان بیکفافی نیستند
این منم کز مفلسی چون روز روشن ظاهرم
خود هنر در عهد ما عیب است اگرنه این سخن
میکند برهان که من شاعر نیم بل ساحرم
خاطرم در ستر دیوان دختران دارد چو حور
زهرهشان پرورده در آغوش طبع زاهرم
گر ز یک خاطب یکی را روز تزویج و قبول
برتر از احسنت کابین یافتستم کافرم
در چنین قحط مروت با چنین آزادگان
وای من گر نان خورندی دختران خاطرم
اینکه میگویم شکایت نیست شرح حالتست
شکر یزدان را که اندر هرچه هستم شاکرم
در غرض از آفرینش غایتم بس اولم
گرچه در سلک وجود از روی صورت آخرم
قدر من صاحب قوامالدین حسن داند از آنک
صدر او را یادگار از ناصرالدین طاهرم
ظن مبر کز نظم الفاظ و معانی قاصرم
بلکه در هر نوع کز اقران من داند کسی
خواه جزوی گیر آن را خواه کلی قادرم
منطق و موسیقی و هیات بدانم اندکی
راستی باید بگویم با نصیب وافرم
وز الهی آنچه تصدیقش کند عقل صریح
گر تو تصدیقش کنی بر شرح و بسطش ماهرم
وز ریاضی مشکلی چندم به خلوت حل شده است
واندر آن جز واهب از توفیق کس نه یاورم
وز طبیعی رمز چند ار چند بیتشویر نیست
کشف دانم کرد اگر حاسد نباشد ناظرم
نیستم بیگانه از اعمال و احکام نجوم
در بیان او به غایت اوستاد و ماهرم
چون ز لقمان و فلاطون نیستم کم در حکم
ور همی باور نداری رنجه شو من حاضرم
با بزرگان مستفیدم با فرودستان مفید
عالم تحصیل را هم وارد و هم صادرم
غصه ها دارم ز نقصان از همه نوعی ولیک
زین یکی آوخ که نزدیک تو مردی شاعرم
این همه بگذار با شعر مجرد آمدم
چون سنایی هستم آخر گرنه همچون صابرم
هریکی آخر از ایشان بیکفافی نیستند
این منم کز مفلسی چون روز روشن ظاهرم
خود هنر در عهد ما عیب است اگرنه این سخن
میکند برهان که من شاعر نیم بل ساحرم
خاطرم در ستر دیوان دختران دارد چو حور
زهرهشان پرورده در آغوش طبع زاهرم
گر ز یک خاطب یکی را روز تزویج و قبول
برتر از احسنت کابین یافتستم کافرم
در چنین قحط مروت با چنین آزادگان
وای من گر نان خورندی دختران خاطرم
اینکه میگویم شکایت نیست شرح حالتست
شکر یزدان را که اندر هرچه هستم شاکرم
در غرض از آفرینش غایتم بس اولم
گرچه در سلک وجود از روی صورت آخرم
قدر من صاحب قوامالدین حسن داند از آنک
صدر او را یادگار از ناصرالدین طاهرم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۸ - در مدح تاج الدین ابوالمعالی محمد المستوفی گوید و عرق نسترن خواهد
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۰ - در مطایبه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.